محل تبلیغات شما



چند روز پیش فیلم "متری شیش و نیم" رو داشتم می دیدم. سکانسی از فیلم بود که با دیدنش، دوباره دردام تازه شد.

سکانسی که نوید محمدزاده توی سالن ملاقات زندان، روبروی وکیلش نشسته بود و صحبت میکرد و میگفت: "وقتی همه زندگیت میشه یه دختر. پنج‌ساله عمرمو گذاشتم پاش. من می‌دونم با یکی دیگه‌س. می‌دونم اون منو لو داده. می‌دونم منو لو داده. می‌دونم منو دیگه نمی‌خواد، ولی من الان دلم پر می‌کشه واسه این‌که یه‌بار دیگه ببینمش ."

یاد این افتادم که اونم منو نمی خواد، با یکی دیگه س ولی من دلم پر میکشه واسه این که یه بار دیگه ببینمش.


سوزِ دلی دارم که می گیرد قرارت را
شاید به این پاییز بسپاری بهارت را

بوی تو در پیراهنم جا مانده می ترسم
یک هرزه باد از من بگیرد یادگارت را

آیینه، شد صد تکه اما باز هر تکه
از یک دریچه رنگ زد نقش و نگارت را

مجنون تر از بیدند و می لرزند بی لیلا
بر شانه ها بگذار چشمِ اشکبارت را

این افتخار است ای پلنگ ماده! بی خود نیست
روی بلندی می بری نعش شکارت را

هرجا که بنشینی نسیمی نامه بر دارم
اندازه ى یک غصه خالی کن کنارت را

جا می گذاری مادیان ها را و می تازی
گاهی فقط از دورها خط غبارت را ….

تو تشنه ی خونی، گلویم تشنه ی زخم است
پایان دهیم این بار؛ من حرفم، تو کارت را

مهدى فرجى


به هر نشانه ای از تو دلش بهانه بگیرد
غمی به وسعت دنیا در او زبانه بگیرد

نخی ز پیرهنت یا کتاب منزوی ات را
شبیه جان خودش سخت در میانه بگیرد

مدام خیره شود در نگاه عکس قدیمی ت
مدام زل بزند دست زیر چانه بگیرد

شبانه بغض خودش را فرو که برد به تلخی
دلش از اینهمه بی مهری زمانه بگیرد

به یاد کافه و شعر و تن صدات بیفتد
دلش هوای غزل های عاشقانه بگیرد

همین که عطر نفس هات کوچه را بنوازد
میان هق هق تلخش هوای خانه بگیرد

خیال کن برسد گرد باد پیر و بخواهد
تقاصی از تن بی جان یک جوانه بگیرد

سرت که نیست بگو غیر کوله ی غم و حسرت
مسافر شب غربت چه را به شانه بگیرد ؟

سید رضا هاشمی ( سره )


بی قرارم امشب.

 

دلم آغوشت را میخواهد،

 

تا در آن آرام و رام گوش کنم به صدای قلبت.

 

و زندگی کنم در هوای نفس هایت،

 

و عاشق تر شوم.

 

و نفس هایم به شماره بیفتند

 

و بیقرار تر شوم.

 

دلم میخواهد باز

 

تو باشی

 

و من

 

همین و بس.!


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها